تنگۀ رغز ...!  درۀ رغز ...!

از یک دهه پیش نامش را شنیده بودم. وصفش از سوی دوستان آب در دهان می‌انداخت. تصویرها دلربا بود. یکی دو روز در رودخانه‌ای‌ از این آبشار به آن آبشار، از این حوضچه بدان حوضچه ...!


آب، آب‌تنی در طبیعتِ پاک و وحشی در آب‌های گرم، کار فنی و فرود، و در نقاطی شیرجه زدن در آب...امروز واردِ منطقه‌ای بکر می‌شوی و یکی دو روز دیگر باید خارج شوی ... این گونه بود که تصوری از رغز در ذهنم ساخته شد، اما تجربه‌اش تا تابستان امسال به تعویق افتاده بود.

به لطف دوستانی عزیز، از بچه‌های قدیمی انجمن (سابق) کوهنوردی دانشگاه تهران، و بقایای گروه کوهنوردی دانش تهران، که چند سالی است دست‌کم یک بار در سال تیم به منطقه می‌برند، توفیق یافتم رغز را تجربه کنم... وام‌دار آن دوستان هستم.  اما توصیه و درخواست هم در میان است.
برنامه تیرماه سال جاری برگزار شد: سه‌شنبه 27 تا جمعه 30 تیر 1396 [تهران‌به‌تهران دقیقاً سه روز کامل].
تجربه‌ای لذت‌بخش بود، اما آمیخته با مقداری حیرت و حسرت و نگرانی نیز!!!

من پیش از این، حدود 15 سال پیش (تابستان 1381) یک تجربۀ خوب دیگر داشتم در دره‌نوردی و فرود از مجموعه آبشارها (درۀ اندرسم) که در ارتفاعات همجوارِ جادۀ کرج-چالوس واقع است، و پیمایش تنگۀ رغز دومین تجربۀ فرود از مجموعه آبشار برایم محسوب می‌شد.  همنوردان خوب و باصفا بودند، آب‌وهوا خوب بود، کلاً برنامه بدون خطر و حاشیه برگزار شد. به‌موقع هواپیما، به‌موقع مینی‌بوس، به‌موقع نیسان، پذیرایی نیروهای محلی که در ازای مختصری پول، امکانات رفاهی مورد نظر را با مقدار زیادی محبت در اختیارت می‌گذاشتند، و هنگام بازگشت به‌موقع قطار، اما با این همه، با این تجربه نوعی اندوه نیز در دل کاشته شد.

[اینجا بالادست، و آن پایین‌دست، از آبِ حوضچه‌های رغز خبری نیست. رغز زیبا در این میانۀ کوتاه شکل می‌گیرد و ناپدید می‌شود!]

گزارش مختصر
روز اول (سه‌شنبه)؛ 
صبح روز سه‌شنبه، 27 تیر؛ حرکت از تهران با هواپیما به مقصد شیراز.
- از شیراز با یک دستگاه مینی‌بوس کولردار به سمت داراب و فسا؛ رسیدن به روستای حسن‌آباد.
- عصر همان روز عزیمت با نیسان به ارتفاعات روستا و شب‌مانی در بالادست مجموعه آبشارها. تا اینجا بیشترین ارتفاعی که گرفتیم حدود 1960 متر بود و منطقه کوهستانی با پوشش گیاهی تنک و مختصر، و بسیار خشک. سر راه از کنار یک چشمه با آبی بسیار مختصر عبور کردیم. محل شب‌مانی که بالادست مجموعه چشمه‌های درۀ رغز بود حدود 1700 متر ارتفاع داشت.

[اینجا آغاز سرچشمه است. چند درخت به جا مانده در اینجا را لطفاً هیزم نبینیم، اینها بخشی از اکوسیستم بسیار شکنندۀ اینجایند]


[این جیرجیرک‌ها در فهرست گونه‌های رو به انقراض ایران قرار گرفته‌اند. این انارها بخشی از زنجیزۀ غذایی در این منطقۀ شکننده هستند]

روز دوم (چهارشنبه)؛

شروع کار فنی و ورود به حوضچه‌هایی که از به هم پیوستن آب چند چشمه ایجاد می‌شدند.
یعنی رودخانه‌ای مفصل و حتی جویباری طولانی در کار نبود. جایی که ما شب را به صبح رساندیم چند سرچشمه با مختصری آب نه چندان خنک، از حفره‌های یک منطقه با خاک و سنگ رسوبی می‌زدند بیرون، و بعد معلوم شد که حدود چهار کیلومتر پایین‌تر این آب دوباره به دل زمین خشک فرو می‌رود و نه کمی بالاتر و نه کمی پایین‌تر، اثری از این آب در بین نیست. آبشار اول کوتاه بود و حوضچه‌اش مختصر، بدون کارگاه باید می‌پریدیم، اما پیاپی آبشارها طولانی‌تر می‌شدند و نیاز به استفاده از کارگاه و طناب به‌تدریج مشهود بود. 


[هجوم جمعیت بیش از ظرفیت است!!]


در برخی نقاط دیواره‌های سنگی در دو طرفِ درۀ بسیار باریک، از 100 متر بالاتر می‌زدند در حالی که عرض دره گاه از 4-5 متر هم کمتر می‌شد. از این رو مثلاً ساعت 12 ظهر هم آفتاب رؤیت نمی‌شد، با این حال آب چندان سرد نبود.

در برخی نقاط وقتی مثلاً 15 یا 20 متر با طناب فرود می‌رفتی، باید پای می‌گذاشتی بر سطح آب حوضچه‌ای که عمق آبش از 7-8 متر فراتر می‌رفت، از این رو جز فنون اولیۀ فرود با طناب، تسلطی به شنا نیز لازمۀ کار بود. به هر روی، شب از راه رسید و بیتوته در اواخر مسیر و البته قبل از آبشار نهایی که کوهنوردان «آبشار وداع» می‌خواندندش.

*******


روز سوم (پنجشنبه)
ساعت 6:30 راهی شدن و عبور از آبشار نهایی قبل از ساعت 8:30 صبح و روانه شدن در مسیر بقایای رودی که لحظه به لحظه به خشکی می‌زد. و ورود به روستای پایین دست و عبور از کنار باغ‌های لیمو عمانی و منتظر شدن که نیسان بیاید دنبال‌مان ...

*****


ارتفاع در انتهای مسیر حدود 1400 متر بود. یعنی ما فقط 300 متر ارتفاع کم کرده بودیم و کل مسیر پیمایش شده هم کمتر از 4 کیلومتر بود. رغز بسیار جمع‌وجورتر و کوچک‌تر از آنی بود که از قبل تصویرش در ذهنم ساخته شده بود. و سپس استفاده از همان مینی‌بوس و بازگشت به شیراز و راه‌آهن و پیوستن به قطار عصرگاهی شیراز-تهران.

روز چهارم (صبح جمعه)
رسیدن به تهران و پایان برنامه. 

توضیح؛ توصیه/ پیشنهاد: ما کوهنوردها ترجیح می‌دهیم در طول برنامه در طبیعت آزاد به‌سر بریم و اگر برنامه بیش از یک روز بود، در همان طبیعت  شب‌مانی کنیم، ترجیح می‌دهیم اگر منطقۀ زیبا و دلگشا یافتیم، برای خروج از طبیعت شتاب نکنیم، اما ازدحام کوهنوردان و محدودیت منطقۀ زیبا گاه ایجاب می‌کند در ترجیحات‌مان تجدید نظر کنیم. 

در روز اول که رانندۀ نیسان ما را به ارتفاعات بالادست رغز می‌رساند چیزی تعریف کرد و درخواستی را به طور مؤکد تکرار کرد که تیم ما و کادر سرپرستی آن را جدی نگرفت، اما در پایان برنامه من همۀ حق را به آن رانندۀ عزیز و نیروی محلی دادم و اینک از خوانندگانی که قصد اجرای برنامه در منطقه دارند، درخواست می‌کنم آن توصیه را جدی بگیرند.

-  حجم کوهنوردانی که به این منطقۀ متفاوت و در عین حال بسیار محدود و کوچک وارد می‌شوند بسیار بسیار زیاد و فراتر از تحمل دره است. ما دریافته بودیم که فقط فردای روز حضور ما 30 تیم نام‌شان را برای ورود به تنگه ثبت کرده‌اند. اگر هر تیم به طور متوسط 10 عضو هم داشته باشد، جمعاً می‌شود 300 نفر. 300 نفر در یک روز، برای عبور از تنگه‌ای که در برخی نقاط باید یک نفر یک نفر از آن گذشت. تنگه‌ای که هیچ امکانی از جنس سرویس بهداشتی ندارد و هر گونه دفعی در آن، آسیبزننده به اکوسیستم آنجا است.
رانندۀ نیستان نکته‌ای گفته بود که موجب شرمساری ما کوهنوردان بود. او می گفت قبل از بارانی که چند روز پیش آمده بود، و پیش از آن حدود دو ماه از باران خبری نبود، کسی نمی‌توانست از نزدیکی درۀ رغز عبور کند، از شدت بوی بدِ پیچیده در بالا دست تنگه. او می‌گفت در طول فصل گرم این دره شاهد هجوم کوهنوردانی است که می آیند و دره با به گند می‌شکند و می روند!  مسئله دیگر فقط زباله نبود، حجم  ادرار و مدفوعی که در دره به جا گذاشته می‌شد، بسی فراتر از ظرفیت تجزیۀ آن اکوسیستم بسیار کوچک و شکننده بود.
او عاجزانه تقاضا می‌کرد برنامه یک روزه احرا شود و نه دو روزه. و نهی می‌کرد که شب‌مانی در بالادست چشمه‌ها و یا میانۀ دره انجام شود. بسیاری گروه‌ها این توصیه را پذیرفته بودند و با این شرایط خود را تطبیق داده بودند، و برخی نیز نه.
- رغز در معرض آسیب است به شدت.  رغز کوچک است و شکننده!
- برنامه رغز واقعاً به گونه‌ای قابل تنظیم است که یک روزه انجام شود.
- لازم است در رغز فقط افرادی به اجرای برنامه بپردازند که مهارت و توانایی کافی دارند و جلوی سرعت اجرای برنامه را نمی‌گیرند. 
- لازم است اندازۀ تیم‌ها حتی المقدور کوچک باشد تا سرعت کند نشود. می‌توان سقف 10 نفر را در نظر گرفت.

دهیاری روستای حسن‌آباد برای کسانی که در دره شب‌مانی کنند جریمه در نظر گرفته بود. بسیار حیف است و خجالت‌آور که باز دارندۀ کوهنوردان از رفتار مخرب، مجازات و جریمه باشد!

با تجدید نظر در برنامه‌های پیمایش تنگۀ رغز و دیگر تنگه‌ها که جذاب‌اند، اما آسیب‌پذیر، مروج الگوی کوهنوردی دوستدار طبیعت باشیم.