کوير؛ قصر بهرام-مرنجاب

پيش از اين کوير مرنجاب را بسيار تجربه کرده بوديم، در ماه‌هاي مختلف (از آبان تا ارديبهشت)، و از زيبايي‌هاي آن در فصول گوناگون بهره برده بوديم...  زيبايي‌هايي که مجموعۀ آن گمانم در نقطۀ ديگري از ايران در دسترس نباشد: پشته‌هاي زيباي رمل، در کنار ته‌نشست درياچۀ نمک و در کنار اينها آخرين ايستگاه يک قنات آب و در کنار اينها جنگل‌ تنک تاغ؛  يعني مجموعه‌اي از بيابان و کوير و مظاهر زيبا و شگفت زنده و غير زنده در اينها...

 
اما از قصر بهرام را تا کنون بازديد نکرده بودم، به‌ويژه اتصال "قصر بهرام" به "مرنجاب" که هميشه برايم دوست داشتني بود. و اين هم امسال بحمدالله به لطف دوستاني ميسر شد.

اطلاعات کلي برنامه:
مدت و زمان: دور روزه، ۱۱ و ۱۲ فروردين ۱۳۹۵
مسير: تهران - ورامين - مبارکه - قصر بهرام - مرنجاب - آران و بيدگل - کاشان - قم - تهران.
اتومبيل: دو دستگاه خودرو شخصي شاسي بلند.
تعداد اعضاي تيم: ۱۰ نفر
تولرانس دماي منطقه: ۹ درجه تا ۲۷ درجه بالاي صفر
سرعت باد در منطقه: ۵ تا ۲۵ کيلومتر بر ساعت

-مبدأ حرکت: تهران؛ ميدان توحيد: ۷:۲۰ صبح
- ورامين (آخرين آبادي- قلعه بلند): ۸:۴۵ صبح
- محيط‌باني مبارکه در دل بيابان: ۹:۰۰ صبح 
تا اينجا جاده  آسفالت است
  در اينجا ۱۵ دقيقه وقت صرف پر کردن فرم‌ها و دريافت مجوز عبور شد.
  توضيح: در اين نقطه يک گيت عبور وجود دارد که در کنترل سپاه است. مسئله‌اي که گردشگران براي عبور از اين گيت دارند دو چيز است:  به ترتيب ۱- دريافت مجوز عبور از ايستگاه محيط‌باني  ۲- دريافت مجوز از سپاه. شرط صدور مجوز عبور از محيط باني اين است که از قبل مسافر بايد از محيط‌ زيست استان سمنان نامه‌اي و مجوزي داشته باشد، اگر آن معرفي نامه وجود داشت، محيط باني مشخصات خودرو و راننده را ثبت مي‌کند و مجوز خود را صادر مي‌کند. سپس در فاصلۀ اندکي اتاقک گيت سپاه وجود دارد که با مشاهدۀ مجوز محيط‌باني، نام سرپرست برنامه و تعداد مسافران را ثبت مي‌کند، از مقصد سفر مي پرسد و تأکيد مي‌کند اگر قصد بازگشت از اين مسير است، بايد همين جا اعلام شود و پيش از غروب آفتاب بازگشت صورت گيرد و اين که تا فاصلۀ ۱۰ کيلومتر که چند مقر نظامي در منظقه گسترده شده هر گونه توقف و عکاسي ممنوع است.

مسافران با عبور از گيت در ادامۀ مسير به قصر بهرام خواهند رسيد.
-نکته: اينجا (گيت مبارکه) پايان جاده آسفالت است و از اينجا جاده خاکي شروع مي‌شود. 
در قصربهرام مسافران مي‌توانند بازديدي داشته باشند و سپس آنجا را ترک کنند، يا در آنجا شب‌ماني کنند. از آنجا سه حالت در پيش خواهند داشت: ۱- بازگشت از همان مسير. ۲- در پيش گرفتن يک راه در سمت جنوب شرقي که به گرمسار و سمنان منتهي مي‌شود ۳- در پيش گرفتن راهي در سمت غرب و جنوب غربي که به مرنجاب منتهي مي‌شود.  ما راه سوم را در پيش داشتيم.

- (پس از ۱۵دقيقه توقف در ايستگاه مبارکه) حرکت به سوي قصربهرام...؛   رسيدن به قصر بهرام: ۱۰:۴۵ صبح
از مبارکه تا اينجا ۴۰ کيلومتر خاکي
حدود دو ساعت و نيم توقف در اينجا که جايي براي گشت‌زني و بازديد از بقاياي قلعه‌هاي مخروبه و نيمه مخروبۀ اعصار و قرون گذشته داشت.  اگر تلاشي مي‌کردي مي‌توانستي در ذهن تخيل کني که «بهرام» کجا و چگونه گور مي‌گرفتي همه عمر . . .
در قصر بهرام چند ماشين سواري سبک مانند پژو پارس و حتي پرايد هم توقف داشته‌اند. لابد با خرابي راه خاکي با حسن تحمل فراوان کنار آمده بودند.
- حرکت از قصر بهرام: ۱۳:۳۰ به سمت غرب و جنوب غربي که به مرنجاب منتهي مي‌شود. کاروانسراي مرنجاب در حدود صد و چند کيلومتري اينجا واقع است. راه خاکي از اينجا کمي بدتر خواهد شد. و در طول مسير فقط يک ايستگاه محيط‌باني قرار دارد که مجوز عبور را کنترل مي‌کند.
- پاسگاه محيط‌باني سفيد آب: ۱۵:۱۵
در ادامۀ مسير روي هم رفته با دور زدن سياه کوه، به‌تدريج احساس مي‌کردي داري ارتفاع کم مي‌کني و دشت و بياباني هموار و بدون ارتفاعات در اطراف آغوش مي‌گشود. 
يک آب‌انبار قديمي در ميانۀ مسير

در طول مسير باد، شديد و شديدتر شد و در بازه‌اي چند کيلومتري طوفان خاک ديد را بسيار محدود مي‌کرد. در نقاطي مختصر پوشش گياهي متفاوت وجود داشت و در نقاطي تنوع رنگ خاک چشم‌نواز بود.
رفته رفته وارد منطقۀ مرنجاب شديم و جاده که در اثر شسته شدن به‌وسيلۀ سيلاب‌هاي فصلي گاه خراب و حتي گاه محو مي‌شد، از اينجا به بعد به چند راهه تبديل مي‌شد که نشان از انتخاب مسيرهاي متعدد به وسيلۀ ماشين‌ها با امکانات متفاوت داشت.
- بالاخره در فاصله‌اي حدود ۹ کيلومتري شرق کاروانسراي مرنجاب تصميم به توقف، برپايي کمپ و شب‌ماني گرفتيم.   ساعت:  ۱۷

تا اينجا از مبارکه ۱۴۰ و از قصر بهرام ۱۰۰ کيلومتر خاکي را پشت سر گذارده بوديم.
پس از برپايي کمپ، زدن به دل درياچۀ نمک و بازديد از کوير برنامۀ عصر روز نخست بود.

تندبادي که در اين منطقه براي من بي‌سابقه بود، مانع از آن شده بود که به‌خوبي «شب، سکوت، کوير» را تجربه کنيم.

اما روي هم رفته شب و آسمان زلال و ستاره‌باران شب کوير تجربه شد و ساعت ۱۰ شب گروه در کمپ بود و استراحتي براي فردا...
روز دوم به بازديد از رمل‌ها اختصاص داشت و استفاده‌ از زيبايي‌هاي منحصر به فرد آن، و مختصر اثر از حيات که در شرايط براستي دشوار رمل‌زار در جريان بود.

***

حدود ساعت ۱۰ صبح سر و کلۀ ماشين‌هاي آفرود که پيمايش بي‌مبالات فراز رمل‌هاي زيبا را چند سال اخير در پيش گرفته‌اند و سکوت و خلوت منطقه را به هم ريخته‌اند پيدا شد.
در چند کيلومتر آن طرف‌تر و نزديک کاروانسراي مرنجاب که رسماً‌ پرده‌اي زده شده بود و بيزينسي راه افتاده بود براي کرايه‌سواري با اتومبيل‌ها بر روي رمل‌ها و ماشين‌ها و نيروي انتظامي و نظامي و شبه‌نظامي که رسماً در منطقه مستقر شده بودند، و لابد هر چيز را _البته جز خلوت و سکوت و بکر بودن طبيعت را_ محافظت مي‌کردند.


از شگفتي‌ها و زيبايي‌هاي _براي من جديد_ برنامه،  مشاهدۀ «دماوندکوه» از دل بيابان مرنجاب بود. هوا پر باد بود و غبارها روفته و ديد دور دست‌ها ميسر و خطالرأس دو برار و قلۀ دماوند هويدا... 

- ساعت ۱۲ روز دوم کمپ جمع شده بود و حرکت به سوي آران و بيدگل و کاشان. 
فاصلۀ کاروانسراي مرنجاب تا آران و بيدگل و آسفالت: ۴۰ کيلومتر خاکي 
(روي هم رفته از مبارکه تا آران‌-بيدگل حدود ۱۵۰ کيلومتر خاکي)
- ساعت ۱۳ آران-بيدگل بوديم و تأسيسات امام‌زاده هلال که سرويس بهداشتي و روشويي مفصل و خوب با آب سرد و گرم دارد و براي بازيابي بهداشت و نظافت مسافران بيابان بسي مغتنم است.
و هنوز ۵ عصر روز دوم نشده بود که دوباره تهران بوديم.

و جاي چه کس .../کسان؛  از دوست/دوستان همدل که خالي بود. 

تفألي به سعدي

در آغاز ۱۳۹۵    تفألي به سعدي . . .   و  اطلاع‌رساني نشست‌هاي «شعر و انديشه» در سال جديد:
چهارشنبه ها يک هفته در ميان؛ ساعت ۵:۳۰   اکباتان-خانه فرهنگ آيه
موضوع نشست‌ها در شش ماه نخست سال جديد:    سعدي

 

و  با شادباش فرا رسيدن سالي نو؛ غزلي از سعدي

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی     الا بر آن که دارد با دلبری وصالی

دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید        چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

خرم تنی که محبوب از در فرازش آید      چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی

همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه      با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی

دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد        کو را نبوده باشد در عمر خویش حالی

بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش   وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی

اول که گوی بردی من بودمی به دانش    گر سودمند بودی بی دولت احتیالی

سال وصال با او یک روز بود گویی           و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی

ایام را به ماهی یک شب هلال باشد      وان ماه دلستان را هر ابرویی هلالی

صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی        سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی