برنامه تلويزيوني فتيله و حواشي آن
مقدمه:
الف- بنده نسل اندر نسل ترك و آذري نبودهام
ب- براي تفاوتگذاريهايي از نوع: فارس-ترك، ايراني-عرب، حتي مسلمان-نامسلمان و تأثير آن بر كرامت انساني، ارزشي قائل نيستم. در ميان افراد گوناگون نوع بشر، از هر فرهنگ و زبان و نژاد، خوب و بد بسيار ديدهام و انسانيت را دوخته به قبيله و نژاد نمييابم.
و اما
1- از برنامههاي گوناگونموسوم به "فيتيله" زياد خوشم نميآمده است؛ اما رويهمرفته در ميان همان تعداد برنامه كه جسته و گريخته ديدهام، اهتمامي به مسائل سودمند آموزشي قابل مشاهده بودهاست و به نظرم ميتوان كارنامه آن را قابل قبول دانست.
2- اين كه يك برنامهي سريالي، صدها برنامهي خوب داشته باشد، منطقاً اثبات نميكند كه هيچگاه نميتواند اشتباه كند. چند سال شاگرد اول بودن تضمين نميكند هميشه آدم شاگرد اول باشد. اما البته احتمال آن را بالا نگه ميدارد. اگر كسي در چند سال پياپي شاگرد اول بود، آنگاه در يك سال معين، در يك درس تجديد شد، البته نه بايد آن را عادي فرض كرد و نه محال دانست، هيچ كدام؛ ميتوان تعجب كرد و بيشتر بررسي كرد، اما اين رخداد محال نيست.
3- در اين كه تلويزيون علي الاصول، و تلويزيون ايران با تأكيد بيشتر، بسيار و بسيار دچار خطا ميشود، هم ترديدي نيست. اما به سادگي و بدون دليل كافي نبايد در بارهي عمدي يا سهوي بودن خطاهاي آن قضاوت كرد. بايد به خطاهاي سيستماتيك يك رسانهي رسمي البته حساس بود، اما براي قضاوت منصفانه و منطقي بايد به اندازه كافي قرينه گردآوري كرد.
4- هيچ كدام از گزارههاي بالا شرط كافي نيستند براي آن كه نديده و نشنيده، و بر اساس خبري اجمالي در بارهي آنچه توهين برنامه فيتيله خوانده شده، طرف آذريها را بگيريم يا طرف صدا و سيما را يا طرف فيتيلهايها را يا پشت صحنهايها را، و يا اين كه آنها را محكوم كنيم.
5- با بررسي آنچه در آن برنامه خاص اتفاق افتاد، اين مقدار فهميده ميشود كه كج سليقگيي در ميان بوده است. بايد فرق گذاشت بين طنز و هجو و توهين خواسته و يا ناخواسته. من از نيت بازيگران و نويسندگان آن برنامه خبر ندارم، اما اين قدر را مسلم ميدانم كه در يك برنامهي مفرح آموزشي، مجاز است فردي و شخصيتي، چه گويشگر يك قوميت خاص باشد و چه نباشد، با اشتباهاتي به تصوير كشيده شود، البته در قالب آدمي خاكستري، يعني نه بدِ بد و نه خوبِ خوب. همچنين اشكالي ندارد بتوان با لهجهاي يا زباني خاص شوخي كرد اما در عين حال آن شوخي بايد از توهين دور باشد.
اما اگر گويشگر يك زبان و فرهنگ خاص، در طول يك برنامه در اوج نفهمي نشان داده شود و حركات و سكناتش از هر نظر فاقد وجه قابل همدلي نشان داده شود، مي تواند به توهين بگرايد. اين نگاه مبتني بر نگاه سياه و سفيد است و جز توهين به گويشگران زبان خاص، نشان از اوج بيسليقگي و بيهنري در نويسندگي برنامه نمايشي دارد.
6- اعتراض متين و سنجيده به توهين هم حق افراد مورد اهانت قرار گرفته شده است، البته همچنين به هيچ وجه اعتقاد ندارم كه بتوان به اصطلاح قيصريه را به خاطر يك دستمال به آتش كشيد. آن شورش و اردوكشي خياباني هم قبل دفاع نيست. اگر طرفِ تلويزيون فهميد خطايي صورت گرفته و توضيح داد كه عمدي در كار نيست و عذرخواهي كرد، بايد پذيرفت و قائله را ختم كرد.
7- به نظرم اين شكاف سياسي دولت-ملت و فروريختگي همبستگي اجتماعي است كه در رخدادهاي مختلف، از جمله ماجراي فيتيله چهره مينمايد. در تحليل ماجرا نبايد موضوع را به يك توهين قومي فروكاست.
8- شگفت انگيزتر از پخش آن برنامهي ضعيف تلويزيوني، و نيز رفتار هيجانآميز برخي شهروندان آذريزبان، واكنشهاي منتشر شده در شبكههاي اجتماعي است. اكثراً بدون وقوف كامل به اصل ماجرا، يا اين طرف را گرفتند يا آن طرف را. برخي از مطلق طنز دفاع كردند و گمان كردند دارند از فتيلهايها دفاع منطقي ميكنند، برخي مردم ترك زبان را با يادآوري موضوعي سياسي به پرسش ميكشيدند كه چرا در ماجراي ميرحسين كه همشهريتان بود چنين شورشي نكرديد! برخي سابقه مثبت فيتيلهايها را منتشر ميكردند كه ببينيد اينها چه نازنين بودند و سالها به نفع كودكان سرطاني و فلان و فلان رفتار انساني داشتند...، بسيار عجيب بود. خوب بله اين آقايان شريف بايد براي آن رفتارهاي پسنديده جايزه بگيرند و اگر اثبات شود در اين مورد خطا كردند بايد نقد شوند. البته در مقام توبيخ، سوابق نيكوي افراد موجب تخفيف مجازات است، اما اصل وقوع خطا يا عدم وقوع نبايد مغفول بماند.
9- يك مغالطه رايج هم كه دوستان شمالي مرتكب ميشدند اين بود كه سريال پايتخت را با ماجراي فيتيله مقايسه ميكردند و به اصطلاح به ظرفيت بالاي شماليها تحسين ميفرستادند. اين دوستان فراموش كرده بودند كه متن سريال پايتخت آن اصل خاكستري بودن شخصيتهاي طنز را رعايت كرده بود. يعني در ميان گويشگران شمالي كه با لهجه ي آنها شوخي شده بود، افرادي با منش مثبت به بيننده معرفي ميشدند، و اين، موضوع را با ماجراي شخصيت كودن به نمايش كشيده شدهي برنامهي فيتيله متمايز ميكند.
به هر حال، به اين ميانديشم كه چقدر از مهارتهاي "تفكر نقادانه" دور است فرهنگ رايج ما؟
"كــوه"، "كــتاب" و "گفـتوگـو"